۱۳۸۴/۰۷/۱۳

در کتابخانه

زيبايی زنانه،زيباترين زيبايی دنيا.
نگاهش می کنم.اطرافم انبوهيست از کتابها
انديشه های مکتوب زيادی که ديوارها را پوشانده است همراه من او را می نگرند
زيبای کتابدار،سبکبال و بی خيال با گاری کتابهايش پرسه می زند.از قفسه ای به قفسه ای.کتابها نظم می گيرند
پليور را از تن می کند و بر دوش می اندازد تا برهنگی شانه و پشت را پنهان کند و چه بسيار عريان تر می شود اين برهنگی.
پيراهن بلندی ،چون دامن، بر روی شلوار جين
قد بلند،چشمانی که با سبزی عجيب رنگاميزی شده و چهره ای بی رحمانه زيبا که ذره ای آلوده به تصنع آرايش نشده است.
زيبايی زنانه،دخترانه،زيباترين زيبايی دنيا
سکوت سنگين کتابخانه گاهی با صدای تايپ دانشجويی بی خيال،شکسته می شود
صدای گاری دخترک کتابدار و قدمهايش،اما، جزئی از سکوت اينجاست
اندام زنانه،دخترانه به غايت سحر انگيز است
ظرافت معجزه است
چه رازی است در اين کمانها و قوسها ، از گردن و شانه تا پهلوها ؟
گامهای تنبل برای رفتن پشت پيشخوان
شايد می داند که مسحوری در گوشه ای نشسته،سردر کتابی مملو از فرمولهای رياضی فروبرده و او را می خواند

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats