۱۳۸۹/۰۲/۲۳

سکانس دوازده


Chloe (2009)

در اتاقک دستشویی رستوران، کاترین نشسته است که صدای گریه از اتاقک کناری می شنود. از او می پرسد که حالش خوب است و آیا می تواند کمک کند. صدای گریان کلوئی می گوید که خوب است و دستمال کاغذی ندارد. کاترین از زیر دیوار به او دستمال کاغذی می دهد. نمای پایین از کفشهای آن دو و دستهایی که دستمال را رد می کنند شروع بسیار خوبی برای معرفی رابطه این دو است. کفشهای کاترین مشکی، شیک و گرانقیمت است و در برابر کفشهای کلویی وقار یک زن میان سال را به رخ می کشد. لمس دستهای آنها  نقطه آغازی می شود برای آنچه در فیلم میبینیم.

پینوشت:
 بسیار مشتاق بودم که این فیلم را ببینم به خاطر حضور دو بازیگر:
 Julianne Moore که همیشه بازیگر مورد علاقم بوده و فکر می کنم یکی از خوش استیل ترین بازیگران زن برای نسل خودش باشه. از آن زنانی است که از راه رفتن در کنارشان احساس غرور بکنی. دستکم این برداشت من است و در کنار آن بازیگر بسیار قابلی است که هیچ گاه به اندازه استعدادش مورد توجه قرار نگرفته است.
Amanda Seyfried بخاطر زیباییش. از نظر من در حال حاضر او زیباترین بازیگر هالیوود است.
و در پایان نه تنها ناامید نشدم بلکه این فیلم بسیار بهتر بود از آنچه که انتظار داشتم.
فیلم به اندازه کافی از دوبازیگر زن نمایش می دهد که من را خوشنود و حتی غافلگیر کند.سکانس آغازین فیلم با بدن نیمه برهنه کلوئی و مونولوگ او آغاز می شود. پاتوق کلوئی هتل روبرو مطب کاترین است و کاترین او را از داخل مطب از بالا و از پشت شیشه می بیند.
دیالوگهای فیلم موثر و جذاب هستند و خیلی خوب فیلم را به پیش می برند. در سکانسی که کلوئی  اولین دیدار خود با شوهر کاترین را برایش شرح می دهد کاترین از او می پرسد:
-         چطوری اینکارو میکنی؟
-     در آدمها دنبال چیزی برای دوست داشتن می گردم...حتی اگه چیز کوچیکی باشه..نحوه خندیدنشون ..همیشه یک چیزی هست...باید باشه...سعی میکنم بخشنده باشم.کارهایی میکنم که دوست ندارم..فکرم اینکه کسی ناراضی نباشه...اما چیزای عجیب میان سراغم.
-         مثلا؟
-         تو
-         من؟
-         آره...آدمهایی مثل تو پاشونو میگذارن تو زندگیم.
یا در سکانسی که کلوئی به سراغ پسر کاترین می رود و او را در حال بازی هاکی و در اتاقک جریمه بازی می بیند و از پشت حصار اتاقک به او سیدی گروه موسیقی که قبلاصحبتش را کرده بودند می دهد.
-         ممنون...
-         چیه؟
-         من آلبومشونو دانلود کردم
-     اما بسته رو که دانلود نکردی...و سی دی رو که میتونی برای همیشه داشته باشیش و تو دستت بگیریش...از اینترنت متنفرم... هیچی خصوصی نیست.هیچی واقعی نیست.مثل الان، من تو رو میبینم تو اتاقک جریمه... تو وب پیج داری؟
-         نه!
-          
-         آره
-         می دونم، دیدمش. اینطوری فهمیدم که امروز بازی داری. عکس قشنگی گذاشتی
-         من خیلی خوب عکاسی نمی کنم
-         چرا می کنی... عکس مامانتو که گذاشتی دوست دارم
-         عکس مامانم اونجا نیست!
-         اون تو پسزمینه نیست وقتی داری جایزه می گیری؟
-         آره..ولی اون تو فوکوس نیست
-         آره..راست میگی.
تابلوهای منزل کاترین را هم دوست دارم  و طراحی خود خانه  را که سفید و ساده و مملو از خطوط عمودی است و بسیار بیشتر تیرگی، عدم اطمینان و ضعف روابط خانواده را برجسته می کند. به غیر از آن فکر میکنم کارگردان یک سری ظرافتهای تصویری را رعایت می کند مثلا در سکانسی که کلوئی پای تلفن برای کاترین گفته شوهرش که به او گفته است " وقتی تورو لمس میکنه احساس میکنه که به من داره خیانت میکنه"را نقل می کند؛ چهره شکسته کاترین را میبینیم که مبهوت گوش می دهد و درپسزمینه و در فاصله بسیار دور اتوبوسی که گذر می کند به مانند تیر خلاصی می ماند که وارد سر کاترین می شود.
جولین مور بازی قوی ارائه می دهد و آماندا سایفرن هم یک سر و گردن از نقشهای دیگرش بالاتر است اگرچه هنوز کار دارد که بازیگر درجه یکی شود. لیام نیسان هم نقش دشواری ندارد.
فیلمنامه در بعضی جاها لنگ میزند. به طور مثال انگیزه اصلی کاترین برای استخدام کلوئی می توانست بهتر پرداخته شود. یا مونولوگ کلوئی که در سکانس آغازین فیلم بیان می شود به نوعی عقیم می ماند و هیچ کارکردی در فیلم پیدا نمی کند. صحنه مرگ کلوئی که سکانسی است که خوب در نیامده است و آن لبخند و بیان تصویری افتادن او تناسخی با بدنه فیلم ندارد؛ می توانست با مونولوگ دیگری از کلوئی در ادامه چگونگی لمس کردن و فشار و نوازش شکل دیگری بگیرد و درعین حال مونولوگ ابتدایی فیلم را تکمیل نماید. 
Free counter and web stats