بیغوله
۱۳۸۹/۰۳/۱۹
رکاب
رکاب می زنم صبحگاه میان هفته به مقصد محل کار. مست هوای پاک و تندرستی ام.
بدون اینکه از سرعتم بکاهم نزدیک می شوم به دیوار کنار. دست راستم را دراز می کنم برای لمس بوته گلهای بنفش و سفید که خود را لمه داده اند روی دیوار سنگی.
دستم خیس شبنم می شود.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی