بیغوله
۱۳۸۹/۰۴/۱۱
شاعریت ١٤
می میرم
از خستگی
می میرم
از خستگی کشتن خودم
اشک چیزی را نمی شوید
برای بوی تعفنی که دماغ مرده را پر کرده است
اشک بی معنی است
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی