۱۳۸۹/۰۵/۰۳

تلنگر


گاهی تلنگری لازم است. تلنگر که یعنی زده ای به خاکی برادر. جاده ات را گم کرده ای. جاده ای که ترسیمش کرده ای آن طرف است و تو تخت گاز می کوبی به این طرف. این جاده که همچون کلمه ای بنجل در مکتوبات مختلف از کتابهای پائلو کوئلیو تا مجله های درپیت موفقیت و سعادت و غیره به کار می رود ، خیلی گرانبهاست. آن همان مسیری است که می باید دورترین فاصله را از رنج داشته باشد. آن مسیری است که کاری به سعادت ندارد. سعادت وابسته به رنج است. جاده باید تا جای ممکن از رنج دور باشد. گرچه به حکم بخت و سرنوشت گاهی از کنار آن می گذرد و گاهی حتی مجبور است از دل آن گذر کند. اما هدف دوری از آن است. اولویت بندی موارد تاثیر گذار زندگی هر شخص مشخص کننده مسیر جاده است. این تلنگر گرچه می سوزاند اما اگر باعث شود به جاده ات برگردی به سوزشش می ارزد. سوزشی که با کمی فوت خوب می شود.  شاید که اگر تلنگررا جدی نگیری کمی که دورتر شوی از مسیر، پتکی بر سرت فرود آید که پخش شوی روی زمین. و سوزشی تورا فرا گیرد که بزرگترین فوت دنیا هم آن را ساکت نکند.
Free counter and web stats