۱۳۸۹/۰۹/۱۷

سکانس بیست و شش

Copie conforme (2010)
Abbas Kiarostami

"ال" و "جیمز" پشت میز یک رستوران مشاجره می کنند. بیرون رستوران جشن و  پایکوبی مراسم عروسی زوج جوانی برقرار است و صدای آن فضا را پر کرده است.
***
فیلم، فیلم کیارستمی است. شاید به خاطر اینکه ماجرای فیلم درتوسکانی ایتالیا رخ می دهد و به سه زبان در آن صحبت می شود و ژولیت بینوش و یک بازیگر اپرای انگلیسی در آن بازی می کنند این شبهه بوجود بیاید که چیز جدیدی از فیلمساز قرار است دیده شود که اصلا اینطور نیست. آدمها به نوعی همان آدمهای "زیر درختان زیتون" و "طعم گیلاس" و "باد ما را خواهد برد" هستند که اینبار در جایی تازه، با شمایلی جدید و زبانی دیگر صحبت می کنند. اما همه چیز هم مثل سابق نیست. بازیگران حرفه ای و نگاه دقیق و آزادانه تری به زن، تمایز این فیلم با فیلمهای قبلی کارگردان است.
 همانطور که انتظار می رود فیلم سراسر مکالمه است. مکالماتی که در قاببندی زیبا و چیده شده تصاویر، به بهترین نحو توسط بازیگران ادا می شود. کلیت فیلم مرا یاد فیلم ”Before Sunrise” می اندازد. فیلمی که بافت تقریبا یکسانی با این فیلم دارد. با این تفاوت که آن ماجرای عاشقانه دو جوان را روایت می کند و این  ماجرای زناشویی یک زوج میانسال را. آن فیلم در مورد عشق است و این فیلم درباره زندگی.
چیزی که در فیلمهای کیارستمی دوست داشتنی و ستودنی است خلق یک سری لحظه های ناب است. لحظه هایی که برای رسیدن به آن تماشاگر باید صبر داشته باشد. لحظه ای که شاید در انتهای فیلم پدیدار شود. سکانس آخر "طعم گیلاس" یا "زیردرختان زیتون" نمونه های کامل این تجربه ناب است. صحبت از لحظاتی است که می تواند گذر معمولی زمان و احساسات باشد اما با نگاه کیارستمی به تجربه و حس جدیدی برای تماشاگر تبدیل می شود که تا مدتها با او می ماند. متاسفانه این فیلم فاقد آن لحظه های ناب است و تماشاگر قدیمی فیلمساز را از این نظر ناامید می کند. علاوه برآن شاید به خاطر فرهنگ متمایز شخصیتها از فرهنگ کیارستمی است که آن طنز همیشگی نهفته در فیلمهای او تا حدود زیادی محو می شود.
بازی ویلیام شیمل در نقش جیمز بسیار بهتر از آنیست که انتظار دارم و به خوبی از پس نقش بر می آید. اما آنچه چون نگینی در پهنه ساده فیلم می درخشد ژولیت بینوش است. او با توانایی خارق العاده می تواند تنها با یاری چهره و نگاه گیرایش مادری نگران باشد و چندی بعد، دخترکی شاداب و پر شور، زنی میانسال، همسری غمگین، تنها و یا مهربان بنماید. او به طرز عجیبی می تواند با قدرت بازیگری خود حتی زشت و زیبا، یا جوان و مسن به نظر برسد.

پینوشت:
کیارستمی فیلمساز محدودیت است. با این محدودیت خوی کرده و رشد یافته است. او مثل فوتبالیستی است که در یک اتاق کوچک پرورش یافته است و تواناییش روپایی زدن است. او با همان روپایی منظورش را می رساند و کارش را می کند. اکنون که از قید محدودیت رها پیدا کرده است می داند که کار درست برای او همان روپایی زدن است. او کسی است که الان که یک زمین فوتبال در اختیار دارد به درستی می فهمد که تکل رفتن و برگردون زدن او را از آنچه هست دور می کند. او مثل همیشه روپاییش را می رود. وقتی دو شخصیت فیلم را به اتاق هتل می کشاند. آگاهانه علی رغم اینکه همه چیز محیاست فراتر از آنچه قبلا کرده است نمی کند.

Free counter and web stats