۱۳۸۹/۰۳/۳۱

سکانس شانزده


Elegy (2008)

لحظه سال تحویل است. دیوید جام شراب به دست رو به تلوزیون ایستاده و کنسوئلا از پشت او را در آغوش گرفته است.
دیوید: این اپرا پاریسه.
کنسوئلا: دلم برات تنگ شده بود. دلم برای جاهای که هیچ وقت با هم نرفتیم تنگ شده بود.



ما باید ممنوندار سینما باشیم.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد وقتی پنه لوپه کروز دامن بنفش پررنگ می پوشد و به ستون خانه تکیه می دهد چگونه است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد که وقتی پنه لوپه کروز در کلاس درس با علاقه به استاد گوش می دهد چگونه است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد وقتی پنه لوپه کروز برهنه و دمر خوابیده است و به نوای پیانو گوش می دهد چه شکلی است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد که وقتی پنه لوپه کروز در رستوران نشسته است و از شنیدن پذیرفته شدن دعوت برای شرکت در جشن فارغ التحصیلی اش خوشحال می شود چگونه است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد که وقتی پنه لوپه کروز ناامید و هراسیده،  در آغوش محبوب می خرامد چه شکلی است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد که وقتی پنه لوپه کروز به آرامی پارچه را از روی سینه های برهنه اش کنار می کشد و با چهره ای غمگین رو به دوربین عکاسی بی حرکت می ماند چگونه است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم که نشانمان می دهد که وقتی پنه لوپه کروز بر طاقچه پنجره نشسته است و چشمانش از اشک سرخ و متورم شده است چگونه است.
ما باید ممنوندار سینما باشیم.

پینوشت: دیدن هر فیلمی وقتی دو بازیگر توانا به آن جان می دهند خوشایند است.
Free counter and web stats